اين کوه غم است اينبار بر شانه اين خسته


در کوچه تنايي ،در مانده و بنشسته


طرحي دگر اندازد ، بر صفحه تنهايي


گويد که چه شادم من،وقتي که تو اينجايي


لبخند پر از غم را ،صدبار عيان کردم


تا کس نبرد پي بر ،اين سينه پر دردم


مجنونم و ديوانه ،مستم  زِ دو پيمانه


اول ميِ چشمانت دوم پر پروانه


سوزد زِ غمت هرشب اين قلب پر از دردم


من قافيه هايم را با شوق تو آوردم


رفتي تو از اين خانه از من چه بدي ديدي


بنشستي و بر حالم اينگونه تو خنديدي


با يار خودت رفتي ،من ماندم و غم هايم


هر شب لب اين ساحل با سخره هموايم


چشمان پر از خونم با گريه هم آواز است


اين اول تنهاييست،اين لحظه آغاز است


دردا که غم حجرت ،ديوانه و خارم کرد 


گويند که "عادل" هم ،شد مست و بيابان گرد



 


شعر از عادل چراغيان


 


آدرس شعر کده در تلگرام:


شعر کده عادل چراغيان


https://telegram.me/karbala14


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مبلمان اداري کاريس دانلود رایگان سيتي شاپ سیب جملات کوتاه William مهد پیش دبستان شاپرکها